تو چه ساده ای و من چه سخت،تو پرنده ای و من درخت
آسمان همیشه مال توست،ابر، زیر بال توست
من ولی همیشه گیر کرده ام
تو به موقع می رسی و من، سال هاست دیر کرده ام
وقتی دنبال آرزوهایت میروی
مدام به کوله پشتیت نگاه کن که مبادا سوراخ داشته باشد
و چیزهایی که امروز داری دوباره بشود آرزوی فردایت!
این پای هم موندن ما فراتر از تعهده
قلمرو احساس ما بیشتر از عشق شده
تو بهترین شرایطم حالمو بهتر می کنی
تجربه بهشت رو واسم میسر می کنی
کنار تو هر یه نگاه مثل یه شعر فاخره
نگاه من نگاه تو چه خوبه این مشاعره
اندوه که از حد بگذرد
جایش را میدهد به یک بیاعتنایی مزمن !
دیگر مهم نیست..
بودن یا نبودن ؛
دوست داشتن یا نـداشتن ...
آنچه اهمیت دارد
کشداری رخوتناک از حسی است...
که دیگر تـو را به واکنش نمیکشاند!
در آن لحظه فقط در سکوت غـرق می شوی
و نگاه میکنی و نگاه و نـگــــــــــاه...
لعنت به ساعتهایی که
جلو نمیروند،
خواب می مانند ، کار
نمی کنند ،
کوک نمی شوند ، عقب می مانند ،
و از رفتن
خسته میشوند
این
بلاها از وقتی به سر آدم میاد
که منتظر کسی باشی که دوسش داری!!!
کـُـــل ِ دُنیا را هَم کـِﮧ داشتِـﮧ باشــے ..
باز هَم دِلَت میخواهَد...
بَعضــے وَقتها .. فَقَط بَعضــے وَقتها ...بَراے یـِک لَحظِـﮧ هَم کِـﮧ شُده ...
هَمِـﮧے ِ دُنیاے یــِک نَفَر باشــے
دوســـت داشتــن بــه تعــــداد دفعـــات گفـــــتن نیســـت !
حســـــی اســـــت ؛
کــــه بایـــــد بــــــی کـــلام هــــم لمــــــس شــــود !!!
یه آهو اینجاس می خوام روشو کم کنم !
بر تکّه های آسمان رؤیا می کشم و در بازار باران می فروشم
اگر آمدی زیر رنگین کمان چشمانت کنار خیالت نشسته ام
آن جا که دست هایت چون قوهای عاشق
زیر آبشار چشم تو عشق را مطهر میکنم
تا برکۀ آغوشت زیباترین نفّاشی من باشد
که فروشی نیست !!!
این هوا ، هوای دلگیریست ، فصل قلبم پاییزیست
آسمان قلبم ابریست ، دلم گرفته ، این چه دردیست!!!
اگر سهم من... از این همه ستاره... فقط سوسوی غریبی است … غمی نیست… همین انتظار رسیدن شب برایم کافیست …
گاهی پای کسی میمانی ....
که نه دیدی اش .... نه میشناسی اش .......
فقط حسش کرده ای .... تجمسمش کرده ای ...
پشت هاله ای از نوشته های مجازی روی پیج مجازی اش ...
بعضــی وقتـــا مجبـــوری تــو فضــای بغضــت بخنـــدی
دلـــت بگیـــره ولـــی دلگیــــری نکنــــی
شــــاکـــی بشــی ولـــی شکـــایت نکنـــی
گـــریـــه کنــــی امــــا نــــزاری اشکـــات پیــــدا بشـــن
خیلــــی چیـــزا رو ببینـــی ولــی نــدیــدش بگیـــری
!!!خیلـــی هــــا دلتـــو بشکـــنن و تـــو فقـــط سکــــوت کنـــی
برای تو...
که بهانه ی چکاندن قطره های کلمات به دشت عطش آلود کاغذم شدی....
برای تو...
که بهانه ی آمدن و ماندن شدی برای من ...
برای تو...
که بهانه ی دوباره ای شدی برای شکفتن گلواژه ی :
دوستت دارم
خاطره
هــمــديــگــر را فــرامــوش نـکنـيـم شــايد
ســالـهـا بـعـد در گــذر جــاده هــا بـي تفـــاوت از کـنــار هــم بگــذريــم و بــگويـيـم
آن غــربـيـه چـقـدر شــبيـه خـاطـراتـم بود
